همرزم شهید اسکندرلو می‌گوید: حاج حسین مدام با من شوخی کرده و مرا اذیت می کرد. یک بار عکس خنده‌داری از او گرفتم که دوست نداشت کسی آن را ببیند. با لحن تهدید به شوخی گفتم: خیلی جالب می‌شه اگه این عکس چاپ بشه و بچه‌های گردان ببینن.

زندگیم را در راه رفتن به سوی الله یافته ام، پس خوشحال باش و گریه و شیون نکن.خدا را شکر می گویم روزی که به آرزویم برسم. به امید پیروزی اسلام بر کفر در جنگ تحمیلی/خداحافظ مادر   قربانت محمد (ناصر)         

هرگز نگذارید اثر خونی که به نا حق ریخته پایمال شود. در هر کجا و در هر لباسی که هستید نگذارید که کج روی های زمانه ما را از این راه و خط الهی جدا سازد.

واقعاً در هیچ کتابی و صحبتی نمی توان ارزش پدر و مادر را فهمید، مگر خود انسان متوجه این امر گردد آه...

از تومیخواهم که لحظه اى این بنده گناه کارت رابه حال خود وامگذار ، خدایا گرچه بخشش تو زیاد است از تومیخواهم مرا مورد بخشش تو قرار دهى بار پروردگارا من عاشق راهت هستم ا تو مى خواهم مرا دراین راه پیروز گردانى .

مادر جان من با داشتن مادرى چون شما افتخار مى کنم چون عشق فاطمه (ع) را در قلبت مشاهده کردم یعنى در آن زمان که یزیدیان سر جنگ‌با فاطمه (ع) و دینش را داشتند این فاطمه (ع) بود که تمام فرزندان خود را براى دفاع از دین پدرش جنگجو تربیت کرد...

ای امت حزب الله! ای امت رسول الله! و ای پیرو روح الله! من احساس حقارت می کنم که شما مردم اگر جنازه ام کامل باشد روی دست های مبارکتان حمل شوم. ای کسانی که ناراحت هستید! خوشحال باشید که امروز روز ازدواج من است نه روز مرگم.

این وصیت نامه توسط دوست و همسنگرم حسین اکبری پور نوشته شده و بر من خوانده شده و تمامی مورد تأئید من است. تقدیمی از جبهه عین خوش ابراهیم قنبرزاده ۱۳۶۰/۰۱/۰۲

پدر و مادر عزیزم تا دیروز هر چه می گفتم جز حرفی بیش نبود ولی امروز روز عمل است روز امتحان و آزمایش است اگر تا دیروز فقط حرف می‌زدم ولی امروز آن حرف شفاهی را با خون خود امضاء کتبی می‌کنم

وصیت نامه  شهید تقی جمالی: درسته دوری شما ها برایم قابل تحمل نیست لیک امروز صحنه کارزار است ، صحنه امتحان الهی است و ما نیز جوانان حزب الله وظیفه داریم به ندای امام خود لبیک بگوییم .

اول باید دست اجانب را کوتاه کنیم و بعد از پیروزى اسلام بر علیه کفر صدامى در فکر بهتر زندگى کردن بود. زندگى بدون ازادى هیچ ارزشى ندارد.

اما تنها چیزی که همه ما دارا هستیم جان ناقابل است که بتوانیم به خداوند تقدیم داریم بنده هم این جهاد در راه خدا را پذیرفتم و امانت خداوند را به او بازگرداندم

ای امت شهید پرور ایران،مارفتیم ولی مسئولیتش را بردوش یک به یک شما گذاشتیم وآن رسوای منافقین است .وحفاظت از خون شهدا.شما همیشه خون مارا زنده نگه دارید تااسلام زنده بماند.

پشت جبهه ها را محکم نگه دارید. سلاح بر زمین افتاده ام را بردارید و بر قلب دشمن بتازید و انتقام دیگر برادران شهیدتان را بگیرید

باز یادآوری می کنم اگر من کشته شدم، در زمره شهیدان قرار گرفتم، ناراحت نباشید افتخار کنید که چنین فرزندی را در دامن پاکتان پرورش داده اید و بعد از مدتی آن را تقدیم خدا و اسلام نمودید، همیشه خدا را شکر کنید و از خدا صبر و متانت و بردباری بخواهید.

اگر من شهید شدم، کاری نکنید که دشمن شاد شود، مرا همچون امانتی بدانید که آن را به صاحب اصلی اش برگردانیده اید.

پیش خود فکر کنید که تنها شما فرزندتان را از دست نداده اید بلکه ایران پر است از شهید و افراد زیادی در راه انقلاب جانبازی کرده اند. این ها دو چیز است اول آزمایش خدا برای ما و شما و دیگر این که انقلاب باید بارور شود و این باروری جز با خون میسر نیست.

همسر عزیزم! از این که به خاطر وظیفه ی شرعی ام شما را تنها می گذارم مرا ببخشید و از این که به دیدن شما نیامدم عفو می طلبم. هر چند دلم برای تو و فرزندانمان تنگ شده اما دیدن حق برایم با ارزش تر است.