نامه پر از محبتت خستگی را از عموی جامانده به انتظار نشسته ات زدود، وصیت می کنم این نوشته تو را در کفنم بگذارند و یقین دارم که ناجی من در آن تنگنای تاریک خواهد بود.

امشب هم‌چون شب عاشورای حسینی است که من می‌بایست راه خویش را انتخاب نموده، به صف یاران حسینی بپیوندم و یا او را تنها گذاشته و میدان را برای یزیدیان باز بگذارم. خیر! هرگز من این کار را نخواهم کرد.

‌هرگاه بیدار بود به کمک محرومین و مستضعفین می رفت. مقدار کمی پول هم می گرفت، وقتی که می گفتم پول را می خوای چکار؟، جواب می داد که وقتی سربازی رفتم بی پول نباشم.

از مادرم می خواهم که مرا حلال کند و بداند راهی که من رفته ام راه الله و راه رسولش هست ان شاءالله همدیگر را ملاقات خواهیم کرد و آنجا می توانیم برای همیشه در پیش هم باشیم

در شجاعت واقعا بی نظیر و مثال زدنی و تکیه گاهی برای دیگران بود. چه در عملیات های مرزی با دشمن، چه عملیات های نفوذی در عمق خاک دشمن که مدت مدیدی افتخار همرزمی و همراهی با ایشان را داشتم. مصادیق آن اینقدر زیاد است که در حوصله این نوشتار نیست.

برادرانم در نبود من مسئولیت شما سنگین تر شده، حالا شما عشق و محبت مرا به دیگران باید بدهید زیرا من عاشق خانواده ام، اطرافیانم، شهرم، وطنم و... بوده ام و شما خود من هستید در جسمی دیگر.

شهید سیف کار پس از یازده ماه حضور پرثمرش در جبهه های غرب کشور در تاریخ ۴ تیر ۱۳۶۲ بر اثر بمباران هوایی خصم زبون در منطقه سردشت به خیل عظیم شهدا پیوست.

شهید اسدالله قربانی مانند هر مسلمان آگاه ایرانی در صفوف مبارزات امت شهید پرور قرار دهد و در هر فرصتی به یاری امام می‌شتافت.

مادر عزیز و پدر گرامی و فامیلها و دوستان ، از شهادت من ناراحت نباشید ، زیرا بهترین مرگها شهادت در راه خداست و به قول امام عزیز، « ما چه کشته شویم و چه بکشیم ، پیروزیم .»

این انقلاب به انقلاب حضرت مهدی(عج) وصل خواهد شد دیگر عرضی ندارم و تنها تقاضایم گوش بفرمان رهبر انقلاب اسلامی و همچنین شاگردی ایشان می باشد.

آری ای ملت مسلمان هم چنان یکپارچه باشید و روز به روزمنسجم تر شوید و هیچگاه منافع شخصی خود را در سیر مبارزاتی دخیل نکنید که موجب انحراف و نهایت شکست است ...

یکی از فعالان قرآنی و تأثیر گذار قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در شهرستان شفت ، شهید کاسگل زبانبر ذوالپیرانی بود که با فعالیت های گسترده ای که داشت باعث وحشت منافقین شده بود.

سرانجام اسماعیل علی اکبری در تاریخ چهارم اسفندماه سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۶  ندای حق را لبیک گفت  و با شهادت خویش مصداق عینی "عند ربهم یرزقون " گشت.

شهید شیخ ابوالحسن کریمی قبل از انقلاب از مبارزین نامی گیلان و بعد از انقلاب دادستان انقلاب استان گردید. شهید در پاکسازی گیلان از گروهک های التقاطی بسیار موفق بود. وی در اوج مظلومیت به شهادت رسید

شهید همراه سرانجام در تظاهرات شهر رشت در خیابان تختی به دست مزدوران رزیم معدوم پهلوی دعوت حق را لبیک گفت و به لقاء الله پیوست.

سرانجام پس از ماهها حضوری پرفروغ در تاریخ ۱۳۶۶ در حالیکه سجده بندگی بر معبود خویش نهاده بود بر اثر اصابت تیر خصم دشمن به قلب نازنینش به کاروان افلاکیان متصل شد و شهادت را با آغوش باز پذیرا گردید.

با دستی خالی از متاع دنیوی می روم و چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند با دیدی باز می روم و رویم را بپوشانید چون در محضر امام زمان (عج) و امام امت خجالت می کشم که چرا یک جان داشتم

اگر می خواهید گریه کنید فقط برای امام حسین(ع)و دیگر اینکه به حق تعالی قسم می خورم زحمات زیادی برایم کشیده اید ولی من نتوانستم یکی از زحمات شما را جبران نمایم .