جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده ام
به مناسبت پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و نیز فرارسیدن سالگرد کشتار خونین مکه، در آن مقطع زمانی امام خمینی پیام مفصل و مبسوطی خطاب به ملت ایران صادر کردند که گزیده هایی از آن پیام در ادامه آمده است:
«و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصا براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مى دیدم، ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلا خوددارى مى کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم، و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى دانم. و خدا مى داند که اگر نبود انگیزه اى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هرگز راضى به این عمل نمى بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم… بدا به حال من که هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده ام، و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ احساس شرمسارى مى کنم… من باز مى گویم که قبول این مسئله براى من از زهر کشنده تر است، ولى راضى به رضاى خدایم و براى رضایت او این جرعه را نوشیدم… نکته اى که تذکر آن لازم است این است که در قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران به اتکاى خود تصمیم گرفته اند. و کسى و کشورى در این امر مداخله نداشته است… تصمیم امروز فقط براى تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضاى او از هر آنچه گفتم گذشتم و اگر آبرویى داشته ام با خدا معامله کردهام… »
استفاده امام از تعابیر و مفاهیمی نظیر «جام زهرآلود، از زهر کشنده تر، تغییر مواضع به خاطر مصلحت، وجود حوادثی که از ذکر آن خودداری می کنند و در آینده روش خواهد شد، نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، عدم رضایت» به خوبی عمق نارضایتی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را مشخص می کند.
اما چرا اعتراف رفیق دوست مهم است؟
محسن رفیق دوست در عالم سیاست متعلق به راست سنتی و به نوعی از مریدان مرحوم آیت الله هاشمی شناخته می شود. شاید همین گزاره ارادت ویژه رفیق دوست به هاشمی پاسخ خوبی برای جنجال این روزها یعنی لکسوس سواری و دفاع از حقوق ۱۹ میلیونی باشد، چرا که در قاموس این طیف، این نوع زندگی نه تنها عیب محسوب نمی شود که نوعی افتخارآمیز هم هست. اما آن چیز که مهم تر و البته واجب تر است که بدان پرداخته شود این است که قطعا نمی توان از کنار اعترافات صریح مرید پروپاقرص آیت الله هاشمی علیه او به راحتی گذشت. خصوصا آنکه پس از درگذشت مرحوم هاشمی این حرف ظاهرا بیشتر تکرار می شود. حال آنکه رفیق دوست این اظهارات را با چه نیتی بیان کرده و می کند هم مبهم است. موضوع حساس پذیرش قطعنامه یا به تعبیر امام «جام زهر» که همیشه نام هاشمی به عنوان یکی از بانیان آن مطرح می شود، بعد از گذشت چند دهه هنوز تازگی دارد و پایان حیات مبارک امام، در کمتر از یکسال بعد از پذیرش قطعنامه بر حساسیت آن افزود چرا که فرصت برای بیان آنچه که امام از بیان آن خودداری کردند، مهیا نشد.
رفیق دوست، پایان جنگ و یا به عبارت بهتر نوشاندن جام زهر را کار سیاسیون آن روزهای کشور می داند. وزیر سپاه دوران جنگ از روحیه مسئولان دولتی وقت اینگونه روایت می کند: «در آن زمان دولتیها به طور مرتب اصرار میکردند که جنگ چه زمانی تمام میشود؟ و نظامیها هم میگفتند اگر امکانات بیشتری به ما بدهید جنگ تمام میشود. اراده دولتیها به تمام کردن جنگ بود ولی اراده نظامیها و سپاه پاسداران به خاتمه جنگ نبود بلکه معتقد بود تمام کردن جنگ به زمان معین دو سه ساله نیاز دارد ولی چون سیاسیون به دنبال اتمام جنگ بودند از سپاه پاسداران که محور جنگ بود خواستند احتیاجات را بنویسند و سپاه هم لیستی در اختیار دولتیها قرار داد و آنها هم لیست را خدمت امام خمینی(ره) بردند و گفتند که به این امکانات نیاز داریم ولی نمیتوانیم آنها را تهیه کنیم! و در آن مقطع، امام هم قطعنامه ۵۹۸ را قبول کردند».
این اعتراف تاریخی رفیق دوست به نقش سیاسیون در پایان جنگ و آنکه هاشمی می خواست جنگ را تمام کند و از این روحیه بی رغبتی دولتی ها برای پایان جنگ نهایت سوءاستفاده را کرد، بسیار مهم و راهگشاست. تقابل صددرصدی هاشمی با نگاه صریح امام و تلاش برای القای نظرش با درخواست انفعال از وزرات سپاه به عنوان مسئول تامین تجهیزات و یا مهره چینی عامدانه مسئولان دولتی بی رغبت و بیگانه با جنگ، چگونه قابل توجیه و تفسیر است؟ خصوصا آنکه این رفتارهای مشکوک هاشمی به هنگامی صورت می گیرد که وی از سیاسیون مورد اعتماد امام بود که این اعتماد به مسئولان سیاسی و دلسوزی آنها حتی در پیام صادرشده به مناسبت پذیرش قطعنامه ذکر شده بود.
این موضوع وقتی جالب تر می شود که پس از گذشت چند دهه از پذیرش قطعنامه، اصراری وجود دارد که هاشمی جانشین فرمانده کل قوا در زمان جنگ، به عنوان سردار صلح شناخته شود و نه سردار جنگ و حتی خاطراتی از آمادگی هاشمی برای فداکاری برای محکومیت در پذیرش قطعنامه هم نقل می شود! از مجموع سخنان رفیق دوست هم اینگونه فهم می شود که او هم می خواهد بگوید که تحمیل پذیرش قطعنامه چون زهر که امروز برخی به آن افتخار می کنند با مدیریت مرحوم هاشمی صورت گرفت.
در هر حال، هرچند پیش تر هم مواردی ناخوشایند دیگری از تلاش های خاص در آن مقطع زمانی نقل شده است اما شاید این موضوع از همان مواردی باشد که امام در پیام تاریخی شان به آن اشاره کردند: «من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مى دیدم، ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلا خوددارى مى کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد».