۵۷۳۲۳۱۴۹

روایت سردار شهید همدانی از نماز یک بسیجی پیش از شهادت

دیدم باز ساکت شد. چند دقیقه بعد گفتم: «لابد نماز عصر را می‌خواندی.» گفت: «بله.» گفتم: «خب صبر می‌کردی می‌رسیدیم عقب در پست اورژانس هم زخم‌ات را می‌شستیم هم لباس عوض می‌کردی بعد با فراغ نماز می‌خواندی.» گفت: «معلوم نیست چقدر دیگر توی این دنیا باشم. فعلا همین نماز را خواندم قبول و ردش با خداست.»