شهید رضا چراغی، فرمانده لشکر ۲۷ در زندان اوین عقد کرد. ماجرا از این قرار بود که او می‌خواست خطبه عقدش را آیت‌الله گیلانی بخواند و این روحانی در زندان مسئولیت داشت.

شهید علی اکبر شیرودی: اگر برای احیای اسلام نبود، هیچوقت اسلحه بدست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است.

پدر و مادر مهربانم و ای برادران من و خواهرانم اگر شهید شدم هرگز غصه نخورید و فکر نکنید که در این راه زیان کرده ام

برای من این بنده حقیر و سرتا پا خطا و گناه گریه و زاری نکنید بلکه برای علی اکبر و علی اصغر امام حسین (ع) و شهادت رسیدن گریه وزاری کنید و با این گریه خود مظلومیت خود را بنگرید و هدف شما را فقط برای حق انجام دهید.

وقتی دوست همسرم در پیاده روی به سمت حرم امام رضا (ع) از او می‌پرسد چه حاجتی داشتی؟ مهدی می‌گوید: از امام رضا (ع) خواستم اربعین پیش امام حسین (ع) باشم.

سلام بر جوانان حزب الله و برادران گرامی. ای عزیزان سعی کنید راه شهیدان را که همان راه حسین (ع) است و از بهترین راه ها است بروید و پوینده و کوشنده ی این راه باشید

خانواده عزیز من این وصیتنامه را در حالی مینویسم که باران گلوله های آمریکایی از توپهای صدام برروی ما ریخته میشود ومن لحظه انتظار شهادت را در این مکان غریب به مانندسرور شهیدان و آزادکان حسین بود دارم

... عباسعلی با وجود اینکه بیمار بود، در این عملیات حضور یافت و سرانجام هم به شهادت رسید؛ رزمندگان ما این‌گونه بودند و این است که می‌گویم جبهه و جنگ چنین مردان مردی را در دل خود داشت.

شهید «تراب پور قلی»: مادر جان! بعد از کشته شدنم گریه نکنی و پیراهن سیاه نپوشید دوست دارم که همیشه خندان باشی تا دشمن را بیشتر عصبانی کنی. فقط و فقط به خاطر اسلام عزیز.

شهید فرهاد هادی: بنام او که عرشش بقطره های اشک یتیمان بلرزه در آید و به یاد آنکه عشقش به طپشهای قلب عاشقان بیفزاید .... من این راه را با شناخت کامل انتخاب کرده ام و هیچ زور و اجباری در انتخاب این راه در کار نبوده است

شهید محمد آقاجانی گل‌سفید در قسمتی از وصیت‌نامه خود نوشته است: «وقتی شهید می‌شوی تازه زندگی تو آغاز می‌شود، تازه باید به زندگی برسی، مانند این است که تو تازه زاده شدی پس فهمیدیم که شهادت یعنی ولادت. شهید یعنی زنده، گواه، یعنی شاهد.»

از خواهرانم می خواهم همیشه زینب وار و برادرانم حسین وار و قاطعانه امام را یاری کنند و راه شهیدان را ادامه دهند .

شهید محمد شاهین دیگر طاقت نداشتم که دوستانم تنها بجنگند و تصمیم قطی گرفتم که به سربازی بروم و این موضوع را با پدر و مادر و تنها خواهرم در میان گذاشتم .

از شما انتظار دارم بعد از شهادت من راهم را ادامه دهید. همچنین از خواهرانم انتظار دارم بعد از نبودن من اشک نریزید و به مادرم دلداری دهید. به برادرم که با این صدامیان می‌جنگد، بگویید تا آخرین قطره خون دارید با این یزیدیان بجنگید تا اسلام را زنده نگاه دارید.

ساعت‌ها وقت لازم است که بی‌هیچ دغدغه و نگرانی از مشغله‌های روزمره بنشینی و حرف‌های مادران شهدا را گوش کنی. مادرانی که بهترین راوی زندگی فرزندان شهیدشان هستند.

برادرم! اگر راه کربلا باز شد، سلام مرا به امام حسین (ع) برسان و بگو: غلام تو، آرزوى زیارت مرقد مطهرت را داشت.

خدایا خدایا ترا بعزّت و مُقام [ مَقام ] مُحمّد ص و پاکی و عصمت زهرا س شهادت را برای من اَرزانی بدار که شهادت برای بنده ای هم چون من بهترین مرگهاست چرا که با آن گناهان پاک شوند و دلِ ناپاک من بدیدار روی تو منوّر و رقیق شود

رهبر کبیر انقلاب را فراموش نکنید که تمام سرچشمه هدفهای ما از آن است و بسیار در آن ذوب شوید زیرا بسیار اندیشمند است.