جمعه های«شهدایی» احرار ?/ وصییت شهید حسین فروغی، شفت: براى رضاى خدا کار کنید . ننشینید بگوئید انقلاب براى ما دردسر بود
براى خاطر رضاى خدا کار کنید و براى خاطر خودنمائى ننشینید بگوئید انقلاب براى ما دردسر بود و نگوئید روغن نیست، برنج نیست، گوشت نیست. فردا عذاب سخت در انتظار شماست.
جمعه های«شهدایی» احرار ?/ برگی از زندگی حماسی شهید «کیخسرو معماری»، شهرستان انزلی
شهید «کیخسرو معماری»، جوانی پرشور و یک مسلمان واقعی و به تمام معنا، و آرزو داشت که راه کربلا را با دست پرتوان خود و سایر رزمندگان اسلام باز و به زیارت قبور مطهر امامان نائل شود که به این آرزوی خود نیز با شهادتش نائل گشت.
جمعه های«شهدایی» احرار ?/ شهید ابراهیم پیشقدم بندر کیاشهر: ما سربازیم و باید از کشورمان دفاع کنیم
شهید ابراهیم پیشقدم بندر کیاشهر: بله ما سربازیم و باید از کشورمان دفاع کنیم، اگر پدر جان شهادت نسیب من شده است امیدوارم که هر بدی و خوبی را که از من دیدید مرا به بزرگی خود ببخشید.
جمعه های«شهدایی» احرار ?/کوتاه از زندگی حماسی شهید رحیم رجبعلی پور از شهرستان لنگرود
شهید رحیم رجبعلی پور در درگیری با ضد انقلاب بر اثر اصابت گلوله به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
جمعه های«شهدایی» احرار ?/ وصیت شهید علی رضایتی رشت: هیچ کس حق ندارد این نامه را باز کند!
شهید علی رضایتی:
ـ هیچ کس حق ندارد این نامه را باز کند . بعد از آن که شهادت رسیدم می تواند باز کنند . اگر زمان حیات خودم بخواهد باز کند خیانت نسبت به من کرده . تاریخ ۳۰ / ۷ / ۶۶
جمعه های«شهدایی» احرار ?/ وصیت شهید حجت احمدجانی فومن: بارالها! همچون عباس (ع) شهیدم گردان
شهید احمد جانی در وصیتنامه خود آورده است: «از خداوند میخواهم که شهادت را نصیبم گرداند و من شهادت در راه خدا را یک سعادت برای خود میدانم. بارالها موقع شهادت همچون عباس (ع) شهیدم گردان تا در آن دنیا پیش او خجل نشوم.»
جمعه های«شهدایی» احرار/ شهادت ۳ دوست با فاصله ۳ روز از هم
۱۰ روز بیشتر نگذشته بود که نیروها به منطقه عملیاتی «کربلای۵» در شلمچه رفتند و دو سه روز بیشتر از مستقر شدنشان در خط مقدم نگذشته بود که هر سه جوان ۱۷ ساله داخل عکس به شهادت رسیدند. هر سه متولد سال ۱۳۴۸ بودند و با فاصله کمی از یکدیگر در بهمن ۱۳۶۵ به شهادت رسیدند
جمعه های«شهدایی» احرار ?/ شهید بابک نوری عزیز: پدرم! شما دعا کن که با دوستان شهیدت محشور شوم
پدرم تو هم روزی در جبهه حق علیه باطل از زینبهای مملکت دفاع کردی، شما دعا کن که با دوستان شهیدت محشور شوم.
جمعه های«شهدایی» احرار ?/وصیت شهید عباسعلی ندائی نخودچری رشت: بر مزارم بنویسید که آشفته دلی خفته در این خلوت خاموش…
بر مزارم بنویسید که آشفته دلی خفته در این خلوت خاموش انجا بنویسید که او زاده م بود که یکباره ز غمهای جهان گشت فراموش و من آن مرغ گرفتارم که جان در نفس دارم برای روز ازادی بنالم تا قفس دارم.
جمعه های«شهدایی» احرار ?/ برای همرزم شهیدم «حاج خداکرم»…
همرزم و همکار شهیدم، سرتیپ پاسدار حاج خداکرم، امروز که بیست و سومین سالگرد عروج ملکوتی و شهادت امنیت بخش شما را پشت سر می گذاریم، با وجود ویروس منحوس کرونا، تفاوت مرگ در سنگر تا بستر، شیرینی شهادت دوصد چندان احساس می شود.
چمعه های«شهدایی« احرار/ “ابومهدی مهندس” چگونه ایده شهیدصدر و مجلس اعلای عراق را به سرانجام رساند؟
مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق اواخر آبان ماه سال ۶۱ به وجود آمد. این مجلس محل اجتماع مخالفان رژیم بعث عراق و صدام بود.
جمعه های«شهدایی» احرار ?/ کوتاه از زندگی حماسی شهید عزالدین شافعی شهرستان آستارا
آخرین بار که که به نزد خانواده آمد عید قربان بود که سخن از شهادت به زبان آورد و پس از پایان مرخصی به جبهه بازگشت، اما این بار دیگر برگشتی در کار نبود و در بیست و دو سالگی در نهم مهر سال ۱۳۶۳ در پنجوین عراق به شهادت رسید.
جمعه های«شهدایی» احرار ?/ ماجرای درخواست یک شهید از حضرت زهرا(س)
شهید بهتاج شهبازی جوان اردبیلی بود که از از حضرت خواسته بود تا دل پدر و مادرش را برای رفتن او به جبهه نرم کند.
جمعه های«شهدایی» احرار ?/ شهید یوسف دایی ماسوله: مسئول تمام این خونها استکبار جهانی است
تازه متوجه دست راستش شدم. مشت شده بود. یوسف پشت همان لودر ترکشی کنار معدن افتاده بود. او از شدت درد و تشنگی آنقدر زمین را چنگ زده بود تا شهادت را با لبخندی که بر لبانش نقش بسته بود، در آغوش کشیده بود.
جمعه های«شهدایی» احرار?/ برگی از زندگی حماسی بسیجی شهید علی نجفی، شهرستان رودسر
نجفی سنگرنشینی روزهای جنگ را تجربه کرد و در واحد تخریب این بسیجی دریا دل تلاش کرد تا سهم به سزایی در پیروزی رزمندگان غیور در جبهه های نبرد با دشمن داشته باشد.
جمعه های«شهدایی» احرار ?/ اولین نامه سرباز شهید محمدرضا ملک خواه شیجانی شهرستان خمام به همسرش: سنگر چقدر غمناک است ادم دلش می گیرد!
عزیزم این اولین نامه از خود خط مقدم است اولین شب در سنگر چقدر غمناک است ادم دلش می گیرد این نامه را ساعت ۸ شب برایت نوشتم مورخ هفدهم بهمن ۱۳۶۵ ما تقریبا با عراقیها ۵۰۰ الی ۷۰۰ متر فاصله داریم...
جمعه های«شهدایی» احرار?/ وصیت شهید محمدرضا مرادپور بندر کیاشهر: با ریختن خون من جوانان بپا خواهند خواست
مادر جان با ریختن خون من جوانان بپا خواهند خواست و نمی گذارند که اسلحه من بر روی زمین افتد، با ریختن خون من خفتگان بیدار خواهند شد، پس از ریختن خون ناچیز من نگران و دلگیر مباش
جمعه های«شهدایی» احرار?/ وصیت شهید حسین فلاح زرین کار، ماسال: من از مال دنیا چیزی ندارم ، تنها می توانم جانم را در این راه تقدیم اسلام نمایم
من از مال و مقام دنیا چیزی ندارم پس تنها می توانم جانم در این راه تقدیم اسلام نمایم مرا در پارک شهدای ماسال دفن نموده و پیامی که برای خانواده از جمله مادرم دارم این می باشد که باید افتخار کند