عزیزم این اولین نامه از خود خط مقدم است اولین شب در سنگر چقدر غمناک است ادم دلش می گیرد این نامه را ساعت ۸ شب برایت نوشتم مورخ هفدهم بهمن ۱۳۶۵ ما تقریبا با عراقیها ۵۰۰ الی ۷۰۰ متر فاصله داریم...

  مادر جان با ریختن خون من جوانان بپا خواهند خواست و نمی گذارند که اسلحه من بر روی زمین افتد، با ریختن خون من خفتگان بیدار خواهند شد، پس از ریختن خون ناچیز من نگران و دلگیر مباش

من از مال و مقام دنیا چیزی ندارم پس تنها می توانم جانم در این راه تقدیم اسلام نمایم مرا در پارک شهدای ماسال دفن نموده و پیامی که برای خانواده از جمله مادرم دارم این می باشد که باید افتخار کند

تو را به عزّت و جلالت چشم و گوش و وجود ما را با حقیقت سازگار بگردان و ما را از بند نفس سرکش دور گردان و تو را به حق آخرین فرستاده ‌ات محمّد (ص) ، فرزندش را ، این چراغ هدایت ره گم کردگان را، این کشتی بان کشتی در طوفان گرفتار را و این خداگونه‌ای در جلوه انسان را این خمینی (ره)را تا انقلاب حضرت حجّت(عج) برای ما بندگان ناسپاس حفظ بگردان.

یک‌بار اورکتی آورده بود که خودش می‌گفت از تن یکی از کشته شده‌های عراقی درآورده است. آورده بود اورکت را بفروشد. اما کم‌کم همین آدم آنقدر متحول شد که دنبال پاک کردن خالکوبی‌هایش بود

فرمانده ما به آقا «عزیز» گفت برای تشییع فرزند شهیدش به مرخصی برود، اما ایشان می‌گفت: من احساس می‌کنم قرار است در این عملیات مزدم را بگیرم، دلم نیست بروم...

بارخدایا ؛ تورا شکر می کنم ، سپاس می گزارم که رمز شهادت را به من آموختی تا در مواقع خطر و درگیری با دشمن نهراسم و عاشقانه به دریای خطر فرو روم و از معرکه سهمگین جنگ روی بر نگردانم و تهدید و خطر دشمن مرا از تو منحرف نکند.

به قرآن مجید زیاد توجه کنید ،راضی نشویدکه روز قیامت ، قرآن از ما شکایت کند ، هر روز لااقل چندآیه بخوانید، برشما باد نماز، نماز،برشما باد نماز،نماز شب،پیوندخودرا با خدا قطع نکنید و هیچگاه ناامید نباشید.

به برادران و خواهرانم عرض می کنم شما بار سنگینی بعهده دارید چون دیگر برادر و خواهر شهید هستید و بنابراین سعی کنید بیشتر با اسلام آشنا شوید و خواهرانم زینب وار و برادرانم حسین وار زندگی کنند و فراموش نکنند که دنیا مقر امتحان است بنابراین علاقمند به دنیا نباشید زیرا به هر حال باید از دنیا رفت.

تو نیز خوشحال باش و هرگز زاری نکن . آخرین وصیتم این است که از ملت بزرگ ایران می خواهم رزمندگان را درجبهه ها یادر کنند و با مزدوران داخلی بجنگند و با برادران بسیجی و سپاهی همکاری نمایند . من از تمام برادران می خواهم که  راه شهیدان را ادامه دهند .

سلام بر خونی که به راه خدا ریخته می شود . سلام بر شب هنگام عملیات و سلام بر لحظه ای که به زمین می افتم و به پیش خدای حسین می روم .سلام بر تیر ها و ترکش ها .سلام بر آن تیری که ماموریت دارد تا مرا پیش یار ببرد .

خواهر عزیز همچون فاطمه زهراسلام الله علیه درمقابل سختیها و گرفتاریها استوار باش هر چند که هستی و هر موقع بیاد من افتادی در ازاء گریه کردن دستهایت را هر چه می توانی به سوی خدا بلند کن و خدا را همچون دیگر خواهران شکر کن

 با تمامی وجودمان معتقدیم به رهبری قاطعانه و سازش ناپذیر امام امت خمینی کبیر در جهت حفظ و گسترش اسلام و انقلاب ایران بوده و  به منظور پیروی از فرمان آن رهبر عازم جبهه جنگ . نبرد اسلام و کفر شدیم.

قدرهم را بدانید که شما عزیزان نور چشمان امام واسلام هستید بنابراین باهم وحدت داشته ومواظب هم باشید وپشتیبان ولایت فقیه باشید .

۱۲ فروند هواپیما ساعت ۵ غروب منطقه را بمباران شیمیایی کردند که یکی در ۱۰ متری او افتاد.

اسلام میدان حق است و حقیقت، راه چپ و راه راست را ضلالت میداند در راه میانه را تنها راه نجات ، و این چنین محکم و استوار در مقابل مقامی هوارس و مصائب  در مقابله با کفر جهانی ایستاده و با ایمانی راسخ تیر گرم و آتشین آه مظلومانه خودش را بر قلب تیره و سیاه جنگ افروزان کثیف میزند.

در راهپیمائی ها و تظاهرات دوران انقلاب شرکت داشت و با خانواده و دیگران و خصوصا با کودکان بسیار مهربان بود و همواره به خانواده اش سفارش بچه ها را میکرد که مبادا دست بسویشان دراز کنند.

اینجانب با آگاهی کاملی که به شهادت دارم برای دفاع در اسلام وحیثیت انقلاب اسلامی و دفاع از مملکت اسلامی به فرمان بزرگ رهبر مسلمانان جهان در مرجع عالیقدرم حضرت امام خمینی (ره)به جبهه حق علیه باطل شتافتم