- پایگاه خبری تحلیلی احرارگیل - https://ahrargil.ir -

جمعه های شهدایی احرار/ روایت زندگی حماسی شهید محمد هوشمندان بندر انزلی / از پرورشگاه تا جبهه

برگی دیگر از جمعه های شهدایی احرار، این هفته  گروه ایثارو مقاومت پایگاه خبری تحلیلی احرارگیل [1]،نگاه دل شما همسفران را به زندگی نامه شهید محمد هوشمندان از شهرستان بندرانزلی جلب می کند.

شهید محمد هوشمندان در ۲۵ بهمن ماه سال ۱۳۴۶ در شهرستان بندرانزلی در میان خانواده ای بسیار فقیر چشم گشود. هنوز مدتی از دوران کودکی را در میان کانون گرم خانواده سپری نکرده بود که بعلت فقر زیاد خانواده، او را بهمراه برادر دیگرش به پرورشگاه می سپرند و در آنجا در میان سایر دوستان خود رشد و نمو کرد.

روایت زندگینامه شهید محمد هوشمندان که از پرورشگاه به جبهه اعزام شد

شهید از کودکی طفلی معصوم و اخلاقی آرام و حسنه داشت، تا سوالی نمی کردند حرفی نمی زد. و پس از مدتی پدرش را از دست داد. در پرورشگاه رشد نمود و بزرگ شد ، هنگامیکه انقلاب اسلامی پیروز شد و سپاه تشکیل گردید روابط عمومی سپاه در بخشی از پرورشگاه شروع بکار نمود.
محمد هم در میان برادران پاسدار شروع به یاد گرفتن احکام سلام کرد ، صبح ها اولین کسی بود که برای نماز بیدار می شد. یکی از برادران سپاه مدتی سرپرستی این دو برادر را بعهده گرفت که پس از شهادت این پاسدار در جنگ تحمیلی ،‌محمد بی سرپرست شد.

شهید هوشمندان به خواندن قرآن علاقه داشت و دعاها را زود یاد می گرفت ، در پرورشگاه توانست تا دوم راهنمائی درس بخواند آنهم با هزاران مشکلات و گرفتاری بعد از اینکه جنگ را دشمنان اسلام تحمیل کردند او نیز عاشق رفتن به جبهه بود به امام علاقه خاصی داشت حرفهای امام را گوش می کرد و به همه توصیه می کرد امام را تنها نگذارند دو بار به جبهه رفت بار دوم در عملیات والفجر ۴ بود که دل از این دنیا پر درد و رنج ، دنیای که همه چیز فدا شدنی است کند و به جهان ابدیت با مظلومیت خاصی حتی مظلوم تر از شهدای کربلا او براستی مظلوم بود و مظلوم هم زیست چرا که از کودکی از داشتن پدر و مادر محروم گردید و سرانجام ۲۷ مهر ماه ۱۳۶۲ بر اثر بمباران دشمن در منطقه عملیاتی مریوان به شهادت رسید و در گلزار شهدای بندرانزلی به خاک سپرده شد.

بار دوم قبل از اعزام به یکی از دوستانش چنین می گوید :

من جایم را پیدا کرده ام، دیگر جای من و بهترین جا در سنگر است. چه خوش است در جبهه حق جنگیدن، انسان در آنجا احساس می کند که از دنیا خبری نیست بلکه صحبت از انسانیت و آخرت است. قلب ها به یکدیگر نزدیک می شود. آنجا من احساس آرامش می کنم. من کوچکتر از آنم که سفارش با وصیتی کنم. اما این را می گویم که همیشه به امام می اندیشم و تنها سفارش من اینست که امام عزیز را فراموش نکنید و نصایح این پدر بزرگوارمان را گوش فرا دهید و به آن جامه عمل بپوشانید که دیگر رهبری اینچنین آزاده و طرفدار محرومان و مستضعفان نصیب شما نخواهد شد. امام عزیز را دعا کنید و پیرو خط امام باشید.