به گزارش پایگاه خبری تحلیلی احرارگیل، [1] از قدیمیهای جریان چپ در ایران است و حالا به نمایندگان این جریان که با نام اصلاحطلبی شناخته میشوند، نقد دارد. هادی غفاری البته معتقد است هنوز آنقدری اصلاحطلب داریم که بتوانند جریانساز باشند اما از منظر او اکثر اصلاحطلبان، اصلاحطلب سیاسی هستند و اصلاحطلب اقتصادی نداریم. غفاری می گوید: در برابر تودهای از مردم که به نان شب خود محتاج هستند شعار اصلاحطلبی دادن به هیچ وجه واقعیت را نشان نمیدهد… ما از روزی که به قول سعدی، خط خور و خواب و خشم و شهوتمان به سمت ثروتمندان جامعه رفت و دنبال این بودیم که برای آقازادههای خود امکانات فراهم کرده و ژن برتر درست کنیم، اصلاحطلبی هویت خود را از دست داد.
رئیس موسسه الهادی البته تاکید دارد که بذر اصلاحطلبی را موریانه نخورده منتها اگر میدان بدهیم. و میگوید مردم از اصلاح طلبی خاطره خوبی دارند. اگرچه دیگر امیدی ندارد در انتخاباتهای پیشرو مردم به آنها رای بدهند.
هادی غفاری چندی پیش میهمان خبر فوری بود و به گفته خودش برای این دعوت خبر فوری را پذیرفته که این پیام را به جریان خودش بدهد: “من دعوت شما را برای این پذیرفتم که بیایم و این جمله را بگویم. همه حرف من با شما همین جمله است: ما اصلاحطلبها نباید به فکر تسخیر قدرت باشیم. باید به فکر دادن آزادی، امنیت، اشتغال و نان به مردم باشیم. نباید به فکر قدرت باشیم. قدرتزدگی دمار از روزگار ما در خواهد آورد.”
پیشتر دو بخش از گفتوگوی خبر فوری با هادی غفاری منتشر شد که میتوانید در لینکهای زیر آنها را بیابید:
مشروح بخش آخر گفت و گوی خبر فوری با رئیس موسسه الهادی را می توانید در ادامه ببینید و بخوانید:
خبر فوری: چندی پیش آقای کرباسچی گفته بودند مردم دیگر فکر نمیکنند اصلاحطلبها برای خدمت آمدهاند، بلکه آنها هم دغدغه قدرت را دارند. شما هم اینطور فکر میکنید؟ تحلیل شما از نگاه مردم به اصلاحطلبها چیست؟
هادی غفاری: ما دو مشکل جدی بر سر راه داریم اول اینکه این دعوای سیاسی و جناحی است دو اینکه ما تعاریف را مجمل برگزار کردیم. معنای اصلاحطلبی و مصادیق آن از سال ۷۶ به بعد به طور کامل برای مردم تبیین نشده است. من توضیحی اجمالی بگویم. کلمه اصلاحطلبی مر بوط به ۲۰ سال اخیر است. بر اساس تقسیم بندی اجتماعی اول خط امام و خط غیرامام بود، بعدها چپ و راست شد تا این اواخر هم چپ و راست بود. هنوز هم من معتقدم این اصلاح که از دوره لوئی شانزدهم در فرانسه مانده، درستتر است. در آن زمان قرار شد در پارلمان کسانی که موافق روشهای لوئی شانزدهم هستند سمت راست سالن بنشینند و عده ای که موافق نیستند سمت چپ سالن بنشینند. پس چپ به معنای برانداز نیست؛ نه در آن زمان و نه در الان. چپ به معنای نقد، اعتراض و بازبینی منشها و روشها و اصول و استراتژی و تاکتیک است.
اصطلاح اصلاحطلب هم به همان معنایی است که چپها میگفتند لکن یک مشکل جدی وجود دارد و من اذعان میدارم که در ایران ما چپ سیاسی بوده و چپ اقتصادی نبوده است. آقایان چپ هرگز چپ اقتصادی نبودهاند. اصلاحطلبهای اکنون هم همینند. اصلاحطلب اقتصادی در پایینترین قشر جامعه زندگی میکند، خانهاش با متوسط مردم هماهنگی دارد، ماشینی که سوار میشود و سفرهای که بر سر آن مینشیند همانند بقیه است. بچههای او به جای اینکه به این طرف و آن طرف دنیا به خوش گذرانی بروند یا به درس خواندن بپردازند، در داخل کشور مثل همه مردم در مناطق عادی کشور زندگی میکنند.
خبر فوری: الان ولی شرایط این طور نیست و همانطور که فرمودید چون اصلاحطلب های سیاسی هستند متفاوت با بقیه مردم زندگی میکنند…
هادی غفاری: احسنت. یک بار در ذهن خودم آمد و آن وقتی بود که از مجلس بیرون میآمدیم، حدود ۵۰ ماشین در برابر مجلس در خیابان جمهوری بود و هیچ کدام از ماشینها به سمت پایینتر از جمهوری نمیرفتند؛ آقایان و خانمهای نماینده همه بالاتر از جمهوری بودند منظورم حتی بالاتر از ولیعصر است، مثل میدان ولنجک یا دارآباد. این زندگی به یک اصلاحطلب نمیخورد، اصلاحطلبی که من از آن دفاع میکنم. من با بقیه دوستان کاری ندارم، حرف خودم را میزنم، همان حرفی که از سال ۱۳۳۸ که نه ساله بودم و به زندان افتادم تا به امروز بر سر آن ایستادهام و آن، اصلاحطلب اقتصادی است، بیش از آنکه اصلاحطلب سیاسی باشد.
خبر فوری: حتی خط امامیها هم اصلاح طلب اقتصادی نبودند؟
هادی غفاری: بسیاری از آنها بودند اما برخی هم نبودند. برخی به معنای درست کلمه در قشر متوسط به پایین جامعه زندگی میکردند. هم زندگی خودشان و هم آنچه از آنها به یادگار مانده است. شخص من و بچه های من باسوادند و تحصیلات بالا دارند ولی هنوز به خارج از کشور پا نگذاشتهاند، الا کربلا که رفتهاند. نه اینکه نداشتند که بروند، میتوانستند اما برای تحصیلات، چه رشتهای در دنیا هست که ما در ایران نداریم؟ ما این همه شعار پیشرفت میدهیم چگونه است که برای درس جامعه شناسی باید به کانادا یا اسپانیا برویم؟ اصلا اسپانیا ربطی به جامعه شناسی ندارد، حالا اگر کسی به فرانسه برود ارتباطی دارد چراکه آنجا مهد علوم سیاسی جدید است.
ما از روزی که به قول سعدی خط خور و خواب و خشم و شهوتمان به سمت ثروتمندان جامعه رفت و دنبال این بودیم که برای آقازادههای خود امکانات فراهم کرده و ژن برتر درست کنیم، اصلاحطلبی هویت خود را از دست داد
بنابراین ما اصلاحطلب سیاسی زیاد داریم اما اصلاحطلب اقتصادی نداریم. اصلاحطلبی با خوش گذرانی و خوب خوردن و خوب آشامیدن ومرفه بودن فرق دارد. در برابر تودهای از مردم که به نان شب خود محتاج هستند شعار اصلاحطلبی دادن به هیچ وجه واقعیت را نشان نمیدهد.
خبر فوری: پس شما با ادبیات دیگری با حرف آقای کرباسچی موافق هستید؟
هادی غفاری: قطعا موافقم. ما از روزی که به قول سعدی خط خور و خواب و خشم و شهوتمان به سمت ثروتمندان جامعه رفت و دنبال این بودیم که برای آقازادههای خود امکانات فراهم کرده و ژن برتر درست کنیم، اصلاحطلبی هویت خود را از دست داد. اگر نگوییم سخت از دست دادیم ولی بسیار بسیار افول کردیم.
خبر فوری: کدام روز را میفرمایید؟ منظورم این است که استحالهای در درون اصلاحطلبها اتفاق افتاد یا روندی بود که اصلاحطلبی به این سمت رفت؟
هادی غفاری: نه، اصلاحطلبی به این سمت نمیرفت. دنیازدگی ما را به این سمت برد. این یک بحث جامعهشناسی است و توضیح اندکی درباره آن میدهم. هر انقلابی در تاریخ اینگونه است، مدت زمان کوتاهی بین ۵ تا ۱۵ سال به شدت شعارهای مردمی میدهد و مردمی زندگی میکند. آرام آرام که به قدرت آغشته شدند و قدرت بر آنها مسلط شود، زندگی آنها درست به سمت همان مستبد قبلی حرکت میکند و همان استبداد است و تنها پلاکش عوض میشود. مثل خانه ای که پلاک زوج داشته و شهرداری پلاک آن را فرد بگذارد. در تاریخ تنها حکومت علی(ع) است که تا آخر بر مبانی خود ایستاد و فرزندان خود را توصیه کرد که به این مبانی پایبند باشید.
امروز وقتی میگوییم اصلاحطلبی، مردم سابقه خوبی از آن دارند که مربوط به سال ۷۶ و کمی قبل از آن و در دوره مرحوم شهید رجایی است. زندگی آنها بیان کننده اصلاحطلبی واقعی آن بود
بنابراین امروز وقتی میگوییم اصلاحطلبی، مردم سابقه خوبی از آن دارند که مربوط به سال ۷۶ و کمی قبل از آن و در دوره مرحوم شهید رجایی است که زندگی آنها بیان کننده اصلاحطلبی واقعی آن بود. خاطره ای بگویم، یک بار با مرحوم شهید رجایی داشتیم به خارج ازتهران [4] میرفتیم، یک انبار در دهانه کوهی کشف شده بود که چند هزار تن آهن از زمان شاه آنجا انبار شده بود. زمانی که رجایی رئیس جمهور بود و چون من آن محدوده را میشناختم با او رفتم. ماشینی که در آن نشسته بودیم یک جیپ لندرور معمولی بود. رئیس شهربانی و من عقب نشسته بودیم و رجایی جلو نشسته بود. دو سه تا چراغ قرمز سبز را گذشتیم. آقای رجایی پرسید چطوری تنظیم کردید که ما همه اش به سبز خوردیم. رئیس شهربانی گفت ما برای شما مسیر گرفتیم، رجایی پرخاش کرد و با تعبیر تندی گفت: بیجا کردید، مگر من با مردم چه فرقی دارم؟ من با شما نمی آیم و با تاکسی میروم.
خبر فوری: و پیاده شد؟
هادی غفاری: نه، رئیس شهربانی دستور داد که به چراغ قرمزها کاری نداشته باشند و بعد از آن حداقل پشت هشت چراغ قرمز ایستادیم.
خبر فوری: با این تعریفی که ارائه میدهید و اصلاحطلبی را به معنای زندگی مشابه زندگی شهید رجایی میدانید، امروز چقدر اصلاحطلب داریم؟
هادی غفاری: امروز اینقدر اصلاحطلب داریم که بتوانند کشور را خوب اداره کنند. معتقد نیستم که بذر اصلاحطلبی را موریانه خورده منتها اگر میدان بدهیم. شهید بهشتی بسیار با اینکه پاسدار داشته باشد مخالف بود. یک نوار از صدای شهید بهشتی هست، به او میگویند: میکشند! و شهید بهشتی پاسخ میدهد: به جهنم که میکشند، بگذار بکشند، مگر برای اداره کشور آدم قحطی است؟
در سیل خوزستان، یک فرمانده بزرگوار داخل آب رفته بود و با بیل آب را این طرف و آن طرف میکرد، ۱۰ نفر محافظ داشت و دوربین های زیادی هم فیلمبرداری میکردند. همه دیدند، ما را مسخره کردند، مردم که کور نیستند و اینها را میفهمند. اسم اینها هر چه باشد، از آن تنفر برمیآید، چه اصلاحطلبی باشد و چه اصولگرایی و چه حتی بیسبکی و بیربطی باشد. مردم با این روش کینه دارند و این کینه بسیار مقدس است و من از آن دفاع میکنم. مردم از ما کار میخواهند و اصلاحطلبی به شرطی پیروز میشود که اولا واقعا اصلاحطلبها بیایند و از مردم با صراحت عذرخواهی کنند. به مردم بگویند ای مردم ما بر سر پیمان با شما درست نایستادیم. ما به رفاه زدگی و قدرت زدگی دچار شدیم. ما از اصول و مبانی خود گذر کرده ایم، حالا عذر میخواهیم و به شما قول میدهیم برگردیم و بیاییم.
اصلاحطلبی به شرطی پیروز میشود که اولا واقعا اصلاحطلبها بیایند و از مردم با صراحت عذرخواهی کنند. به مردم بگویند ای مردم ما بر سر پیمان با شما درست نایستادیم. ما به رفاه زدگی و قدرت زدگی دچار شدیم. ما از اصول و مبانی خود گذر کرده ایم، حالا عذر میخواهیم و به شما قول میدهیم برگردیم و بیاییم
من دعوت شما را برای این پذیرفتم که بیایم و این جمله را بگویم. همه حرف من با شما همین جمله است: ما اصلاحطلبها نباید به فکر تسخیر قدرت باشیم. باید به فکر دادن آزادی، امنیت، اشتغال و نان به مردم باشیم. نباید به فکر قدرت باشیم. قدرت زدگی دمار از روزگار ما در خواهد آورد.
خبر فورِی: آقای غفاری، اینکه میفرمایید به دنبال تسخیر قدرت نباشیم، لیست امید را تداعی میکند. اصلاحطلبها با چهرههایی که حتی خود آنها به درستی نمیشناختند وارد میدان شدند، صرفا برای اینکه تسخیر قدرت کنند. در بعضی از شهرها لیستهایی داده شد که مردم همه آنها را نمیشناختند و این افردا تجربه کافی نداشتند. فکر میکنید این امر، اتفاق درستی بود؟ و از آنجا که عموما شما اصلاحطلبها با سد شورای نگهبان مواجه میشوید، آیا تکرار این روند به حیات اصلاحطلبی و منافع ملی کمک میکند؟ یا بهتر است روی افراد پرقدرتتان که بر اصول اصلاحطلبی پایبند هستند، باقی بمانید؟
هادی غفاری: آیا وقتی ما حقیقت را در دست نداریم باید تمام حقیقت از دست بکشیم یا بخشی از آن را که میتوانیم به دست بیاوریم. این یک جدال جدی تاریخی است. به این معنا که وقتی به هر دلیلی به حقیقت دسترسی نداریم، آیا مصلحت را رها کنیم؟ اندیشه خود را رها کنیم؟ مثال بزنم وقتی کسی در حال غرق شدن است میداند که یک چوب کوچک فایدهای ندارد اما میخواهد به آن چوب تمسک بجوید. چرا؟ چون اگر آن چوب را نگیرد، چه کار کند؟ ما دو راه داشتیم یا جدی در برابر سیستم و نظام بایستیم و با سرعت به سمت براندازی حرکت کنیم، البته براندازی نه به معنای تفنگ و تیر بلکه به معنای تحریم انتخابات. تجربه نشان میدهد که حریف ما همین را از ما میخواستند. اصولگرایان ما را هل میدادند که به سمت تحریم انتخابات و بایکوت کامل برویم. آنها در شرایط بایکوت کامل ما سود کامل میبردند و ما باید چه میکردیم؟ خود من در خبرگان رهبری به کسانی رای دادم که دیناری قبولشان نداشتم، چرا؟ برای اینکه دیگرانی که به شدت بر آنها خائفیم رای نیاورند که معلوم شد این نظر درست است و ما توانستیم مقدار زیادی موفق باشیم.
به نظر من کسانی که میگویند عضو هیچ حزب و گروهی نیستند میخواهند بگویند شتر هستند چون شتر هم عضو هیچ حزب و گروهی نیست. برای شتر فرقی ندارد مشروب الکی بارش کنند یا قرآن. او بارش را میبرد. خدا ما را شتر نیافریده است. آنچه بد است عضو حزب بد بودن است
ما چاره ای نداشتیم. منتها مشکل ما اینجا نیست، مشکل ما جای دیگری است. متاسفانه کشور ما تجربه تلخی از تحزب دارد، از اواخر دوره رضاخان و به خصوص در دوره محمدرضا تحزب بدنامی بزرگی را با خود داشت؛ چون حزب از بالا بود، مثل رستاخیز و ایران نوین و…. یا حزب هایی مثل حزب توده وابسته به خارج بودند. هنوز هم برخی سیاسیون ما این تعبیر را دارند و با افتخار میگویند که عضو هیچ حزب و گروهی نیستند و این را برای خود فضیلت میدانند. البته به نظر من کسانی که میگویند عضو هیچ حزب و گروهی نیستند میخواهند بگویند شتر هستند چون شتر هم عضو هیچ حزب و گروهی نیست. برای شتر فرقی ندارد مشروب الکی بارش کنند یا قرآن. او بارش را میبرد. اما خدا ما را شتر نیافریده است. آنچه بد است عضو حزب بد بودن است. یک حزبی بدنام یا وابسته است ما آن را بد میدانیم.
مشکل ما برای فردای انقلاب، نبود حزب قوی است. تجربه این سه قرن میگوید دموکراسی بدون حزب پا نمیگیرد. حتی در حکومت دینی هم تحزب شرط اصلی است. قرآن در چند جا کلمه حزب را به کار برده است. مشکل آینده اصلاحطلبی به اعتقاد من این است که اصلاحطلبان حزب برجسته و منظم و دارای زندگی تعریف شده و مشخص و غیروابسته و غیرمرفه ندارد. من دعوای یک کیلو مرغ را ندارم اما چیدمان یک میز مهم است. شما ماترک آقای گاندی را دیدید اویی که مسلمان نیست و هندوی آزادی خواه است همه ماترکش را روی یک میز چیده و عکس گرفته اند. دو جفت کفش دست دوز بندی است. یک کاسه و یک پیاله و یک خودکار و یک عینک است، ما این طور هستیم؟ اگر ما اینطور زندگی کردیم و مردم ما را اینگونه دیدند، مردم برای ما سرودست خواهند شکاند.
: شما میگویید از خوف رقیب با لیست امید به مجلس رفتید اما بعد از عملکرد فراکسیون امید در مجلس و دولتی که مورد حمایت اصلاحطلبها بود، شعار “اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا داده شد”. شعاری که پیش از این سابقه نداشته. حتی شعار رضاشاه روحت شاد داده شد که ماجرا را به خیلی عقبتر برمیگرداند.
هادی غفاری: وقتی ما نتوانستیم در جامعه دنبال امنیت و آزادی باشیم، دنبال اقتصاد سالم باشیم، به هر دلیلی نتوانستیم؛ حتی اگر نگذاشتند، ما در حالی که تریبون داشتیم، انتقاد نکردیم. روزنامه دستمان بود اما سکوت کردیم و نشستیم. نمیگویم دعوا بکنیم اما با منطق و مهربانی و در درون نظام انتقاد خود را بیان کنیم.
اما در مورد آن شعارها، زمینه اش ممکن است چند چیز باشد، یک دست بیگانگان. من از آنهایی نیستم که هر بلایی سرمان بیاید بگویم کار بیگانه است. هر اتفاقی میافتد کار خودمان است اما در عین حال بیگانهها هم بیکار ننشسته اند.
شما که میگویید رضا شاه روحت شاد، از رضاشاه چه چیز سراغ دارید؟ چهار تا سد؟ همه جای دنیا سد میسازند. مگر هلاکو سد نساخت؟ مگر مغول سد نساخت؟ بگوییم مغول مغول روحت شاد!؟ سدسازی و جادهسازی به شرط آنکه آزادی و امنیت مردم، استقلال مردم تامین شود روی چشم ماست. سد بدون آزادی و استقلال را برای چه میخواهیم
دو، عرف اجتماعی را هم در نظر بگیرید. بیقیدها و آنارشیستها یک شعاری میدهند و ظاهر قشنگی دارد، میگیرد. این حالت اعتراض دارد. این نیست که مردم ضداصلاحطلبی باشند بلکه میخواهند بگویند ما به شما اعتراض داریم. میگویند شما که به مجلس رفتهاید، چرا سکوت کردهاید؟ چرا درباره نظارت استصوابی در مجلس صحبت نمیکنید؟ اگر این نظارت را شما قبول ندارید و بر اساس آن نیروهای اصیل اصلاحطلبی ۳۰سال خانهنشین شدهاند، شما که به آرم اصلاحطلبی به مجلس رفته اید چرا سکوت کردهاید؟ البته بگویم همه کسانی که با لیست اصلاحطلبی رفتهاند سکوت نکردهاند، نمایندگان بسیار بزرگوار و عظیمالشان داریم که ایستادهاند و پیام دادهاند، منتها جناح رقیب قوی است و تریبون، قدرت، پول و روزنامه دارد و حرفش را میزند.
کسانی که شعار رضاشاه روحت شاد دادند، گروههایی بودند که رضاشاه را نمیشناسند. از بچههای نوجوان بپرسید کدامتان رضاشاه را میشناسید؟ کدامیک از شما زندانهای رضا شاه را دیدهاید؟ بیایید و از هادی غفاری بپرسید تا بگوید پهلوی با مردم چهها نکرده است. پیرزن مسن را دو نفر دستش را گرفتند و دو نفر پایش را گرفتند و در ماشین پرتش کنند و به زندان ببرند. او کاری نکرده بوده و آنها دنبال پسرش بودند اما او را زدند تا بگوید پسرش کجاست. مردم این را ندیده اند. کوره ای که پایت را رویش بگذارند تا پایت را بسوزانند مردم ندیدهاند. همین الان که خدمت شما نشستهام خدا را گواهی میگیرم که جفت پاهایم میسوزد. در سال ۱۳۵۳ شلاق خورده ام. ۴۵ سال قبل کابلها آنچنان بر پای من خورده اند که الان پاهایم میسوزد. فک من مصنوعی است آنچنان جناب آقای ازقندی سربازجوی من با پوتین زد که فک مرا به کلی خرد کرد. من دندان ندارم استخوان مصنوعی است. دست های من را به صندلی منگنه کردند که وقتی شلاق میزنند تکان نخورم. گوش من هنوز وزوز میکند. دهها بار دکتر رفتم پزشکانی که با من همفکرند میگویند نمی شود کاری کرد. چرا باید لپ بچه ۴۰ روزه مرا جلوی من بکنند؟ اینها را ندیده اند. اگر بعدها ما هم از این کارها کردیم، قبل را تطهیر نمی کند. اگر ما هم رفتارهای بد با زندانی های خود انجام دادیم سبب نمی شود آن جلادیها را فراموش کنیم. اینها دوران رضا شاه را ندیده اند، دورانی که در قم همسر رضاخان بدون حجاب وارد حرم حضرت معصومه میشود، یک روحانی پیرمرد اعتراض میکند که حرم حضرت معصومه است، اینجا مراعات بفرمایید. رضاشاه میگوید این کی بود؟ پیرمرد را میآورند، آقای رضاشاه پایش را میگذارد روی گلویش و آنقدر فشار میدهد که همانجا در حرم میمیرد. اینها ندیده اند وابستگی رضاخان به استالین و هیلتر را ندیده و نخواندهاند. شما که میگویید رضا شاه روحت شاد، از رضاشاه چه چیز سراغ دارید؟ چهار تا سد؟ همه جای دنیا سد میسازند. مگر هلاکو سد نساخت؟ مگر مغول سد نساخت؟ بگوییم مغول مغول روحت شاد!؟ سدسازی و جادهسازی به شرط آنکه آزادی و امنیت مردم، استقلال مردم تامین شود روی چشم ماست. سد بدون آزادی و استقلال را برای چه میخواهیم.
خود من در خبرگان رهبری به کسانی رای دادم که دیناری قبولشان نداشتم چرا؟ برای اینکه دیگرانی که به شدت بر آنها خائفیم رای نیاورند که معلوم شد این نظر درست است و ما توانستیم مقدار زیادی موفق باشیم
اما آنها که شعار میدهند “اصولگرا، اصلاحطلب، دیگه تمومه ماجرا”، اعتراضشان به ما و اصولگراهاست. حرف بسیار درستی است و بسیار قابل دفاع است و حقشان است اعتراض کنند چون آنچه مردم از ما توقع داشتند برآورده نکردیم، عیبی ندارد که بیاییم و این را بگوییم. برخی میگویند نباید بگوییم، اما اعتراف به اشتباه نیمی از بیان حقیقت است و تصحیح اشتباه تمام حقیقت است. ما باید اشتباهات خود را به مردم توضیح داده و آن را جبران کنیم. آنچه از توان ما خارج بود و به هر دلیلی نمیتوانستیم باید به مردم میگفتیم. بدون دعوا و جنجال و در درون نظام.
خبر فوری: با همین شرایطی که اصلاحطلبها دارند در انتخاباتی که امسال برگزار میشود باید لیستهایی شبیه لیست امید داده شود و فکر میکنید مردم دوباره به لیست امید اعتماد میکنند؟
هادی غفاری: بعید میدانم اعتماد کنند. البته جامعه ایران، قابل پیش بینی نیست. ممکن است شرایطی پیش بیاید که همه ما را یک شیاد فریب بدهد و همه ما را وارد یک میدان جدی بکند. یا ممکن است از طرح افتادن به چاه راضی به افتادن در چاله شویم. اما من خودم فکر میکنم اصلاحطلبها باید در درون یک، دو یا حداکثر سه حزب جمع شوند و همه حرفهایشان را روی هم بریزند. به جد در یک حزب قوی و قدرتمند بنشینند. آنها هنوز فرصت دارند تا با مانفیست معین وارد میدان شوند.
خبر فوری: امیدوار هستید این کار را بکند؟
هادی غفاری: نه. امیدوار نیستم.
خبر فوری: فکر میکنید پارلمان اصلاحات که مطرح شده، امیدی باشد؟
هادی غفاری: نه امیدی ندارم. برای اینکه روش پارلمان اصلاحات غیردموکراتیک است. افراد نباید انتخاب کنند. باید مجموعهای از احزاب اصلاحطلب به وجود بیاورند. نه اینکه ۵ تا این برادر، ۱۰ تا آن یکی برادر و… من این روش را قبول ندارم. پارلمان اصلاحات را زمانی قبول دارم که برخاسته از احزاب اصلاحطلب باشد. شورای هماهنگی احزاب آن را راه بیندازد.