- پایگاه خبری تحلیلی احرارگیل - https://ahrargil.ir -

جمعه های«شهدایی»احرار/ برگی از زندگی حماسی شهید ایوب عطایی رشت

گروه ایثارو مقاومت پایگاه خبری تحلیلی احرارگیل [1]هرجمعه باشما باشهدائیم؛جمعه های«شهدایی»احرار/ برگی از زندگی حماسی شهید محرم ایوب عطایی رشت

… ازشهدای محرم گیلان

شهید ایوب عطایی در سال ۱۳۴۴ در شهرستان رشت دیده به جهان گشود. شهید ایوب از همان ابتدای کودکی به جهت قرار گرفتن در خانواده ای مذهبی بسیاری از احکام اسلامی را آموخت و همراه با اشک های مادر در عزاداری امام حسین(ع)، عشق به شهادت و مبارزه با ظلم و ستم را در دل پاک خود قرار داد.

شهید ایوب کودکی خوش زبان و بسیار مؤدب بود. هرگز کسی از دست او آزرده نمی شد. از همان دوران نوجوانی به پدر و مادر و دیگر وابستگان احترام زیادی می گذاشت. دوران تحصیل خود را در  مدارس شهرستان رشت گذرانید. در زمان پیروزی انقلاب اسلامی با این که سن کمی داشت، در تمام فهالیت های انقلابی و مذهبی شرکت می کرد. بع از پیروزی انقلاب فعالیت خود را در بسیج آغاز نمود و تا زمان شهادت یکی از بسیجیان مخلص انقلاب بود. او با سن کم خود در تمام بحران ها و صحنه های سخت انقلاب حضور فعال داشت. یکی از پیشتازان حماسه ی جنگل در مبارزه با ضد انقلاب شمال کشور بود.هنوز درختان سر به فلک کشیده و سرسبز جنگل های چوکا و هشتپر بر جوان مردی ها و شجاعت های او گواهی می دهند. او در برابر تمام سختی هایی که متحمل می شد چون نامش ایوب، هیچ دم نمی زد و هیچ گله و شکایتی نداشت.
او با عبادت و خودسازی به درجه ای از ایمان رسیده بود که هرگز به خودش منافع دنیایی فکر نمی کرد. هنوز خستگی فرزندان انقلاب از تنشان بیرون نرفته بود که صدام از طرف استعمارگران مأموریت حمله به ایران را دریافت نمود و بدون هیچ تفکری از غرب و جنوب به کشور شیران حمله نمود و غافل از این که این شیران خفته، او و تمامی حامیانش را در هم خواهند درید. به همین دلیل بسیجیان عاشق پیشه و جوانان غیرتمند ایرانی از هر طرف با دستان خالی به سوی جبهه های جنگ شتافتند و تانک های پیشرفته ی دشمن را در جا میخ کوب کردند. شهید ایوب عطایی هم یکی از این شیران بیشه ی گیلان زمین بود که خودش را خیلی سریع به جبهه رسانید. او در سخت ترین شرایط آموزش های نظامی جنگ را گذرانید و بعد از مدتی جنگ و مبارزه در گروه تخریب لشگر ۲۵ کربلای گیلان و مازندران خدمت گردد.
کار گروه تخریب هم تخصصی و هم خیلی خطرناک بود. اولین اشتباه آخرین اشتباه محسوب می شد. بچه های این گروه باید دارای دقت فراوانی می شدند. و شهید ایوب عطایی تمام این ویژگی ها را به همراه داشت. به جهت ایمان و تقوای الهی، شهادت برای او شیرین و گوارا بود. هیچ شک و تردید و هراسی به دل نداشت. با آرامش خاطر به میدان مین وارد می شد و با حوصله ی فراوان راه را برای رزمندگان هموار می کرد. او عاشق ماه محرم بود. عشق به امام حسین (ع) دل و جان او را سوزانده بود. نام محرم چهره ی او را بر می افروخت.
شهید ایوب در یکی از مناطق غرب مورد حمله ی شیمیایی قرار گرفت و مجروح شد. و مدتی در بیمارستان بستری گردید. در حالی که هنوز زخم بمب های شیمیایی از جانش پاک نشده بود دوباره به سوی جبهه های جمگ شتافت. در یکی از روزهای مقدس جنگ، زمزمه ی عملیات محرم در میان بچه ها پیچید، نام عملیات محرم او را به پرواز در می آورد. او با توجه به موانع زیاد، یکی از جوانمردان گروه تخریب شد و عاشقانه در عملیات محرم شرکت نمود.
او در حالی که راه را برای رزمندگان جهت حرکت به سوی کربلای امام حسین (ع) گشوده بود خود سوار بر مینی کوچک شد و به سوی آسمان کربلا پرواز نمود و در تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۶۱ در منطقه ی موسیان، تمام خستگی های جنگ و انقلاب را با شهد شیرین شهادت از جانش بیرون کرد و به سوی معشوق شتافت و بعد از شهادت به وطن دنیایی و جغرافیایی خود نیز وفادار ماند و جسم مطهرش به روستای سنگرود انتقال داده شد و امروز فضای کوهستانی آن دیار معطر به نام و یاد این شهید دلاور و بی ریا می باشد.