- پایگاه خبری تحلیلی احرارگیل - https://ahrargil.ir -

جمعه های«شهدایی» احرار/ شهید علی یوسفی رودبار: « بار خدایا تو را شکر می گذارم که شهادت نصیب من شد »

گروه ایثارو مقاومت پایگاه خبری تحلیلی احرارگیل [1]؛هرجمعه باشما باشهدائیم ؛جمعه های«شهدایی» احرار/ شهید علی یوسفی رودبار: « بار خدایا تو را شکر می گذارم که شهادت نصیب من شد »

زندگینامه شهید علی یوسفی

  • شهید علی یوسفی در تاریخ ۱۳۴۱ در روستای نمک آوران چشم به جهان گشود . دوره ی کودکی شهید در روستا سپری گردید .چند سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ، شهید یوسفی به همراه خانواده به شهر لوشان هجرت می نمایند ، و تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در شهر لوشان با موفقیت می گذرانند . بزرگترین ویژگی شهید علی یوسفی در این دوران که باعث شده بود همه او را دوست داشته باشندآرامش و مهربانی او بود . او هرگز کسی را اذیت و آزار نکرد . آرام و آهسته راه می رفت ، آهسته حرف می زد . همیشه گل های تبسمبر لبانش شکفته بود . در ۱۱ سالگی از مهر مادری محروم شده بود . از همان ابتدا به قوانین و احکام اسلام پایبند بود .

حضور فعال در مساجد و نمازهای جماعت داشت . به روحانیت عشق می ورزید همانطوری که یک روز قبل از شهادت در نامه ای به برادرش می نویسد : « برادر عزیز من هر کس می گوید که روحانیت به جبهه نمی رود خیلی غلط می کند چون مخالف روحانیت است . به آن کوردلان بگویید که بیایند از نزدیک ببینند که چگونه این روحانیون عزیز شجاعانه همدوش رزمنگان می رزمند » وقتی که مبارزه با حکومت ستم شاهی علنی می شود به جهت پاکی ضمیر شهید علی یوسفی در خط مقدم مبارزه قرار می گیرد و در همه ی فعالیت های آشکار و پنهان و تظاهرات شرکت می نماید . می گویند در زمان ورود امام خمینی ( ره ) به وطن که ورود ایشان کمی به تأخیر افتاده بود علی یوسفی به پشت بام رفته و برای امام دعا می کردند . بعد از پیروزی انقلاب ، این فرزند سر به زیر و آرام تبدیل به مجاهدی خستگی ناپذیر می شود .

  • ابتدا در سنگر کمیته ی انقلاب به مبارزه با دشمنان انقلاب می پردازد و یار و یاور محرومان در فعالیت های جهاد سازندگی می شود تا اینکه حیات طیبه ی خود را مزین به تلاش در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می کند و در سال ۱۳۶۰ لباس سبز سپاه را به تن می کند و یکی از پاسداران مخلص و بی ریای سپاه می شود . در طول خدمت ، بدون هیچ ترس و واهمه در خطرناک ترین عملیات های سپاه شرکت می کند . تا این که کشور عزیز ما ایران مورد هجوم دشمنان گول خورده ی شرق و غرب قرار می گیرد . شهید یوسفی از آنجا که رهرو راستین امام حسین ( ع ) بود ، پیروی از او را با انتخاب شهادت به اثبات رسانید و در اولین فرصت به سوی جبهه های جنگ شتافت و در تاریخ ۱۳۶۱/۴/۲۳ در عملیات رمضان شرکت نمود و بعد از پایان مأموریت به سپاه رودبار برگشت . عشق به شهادت و یاد دوستان شهید آرام و قرار را از او گرفته بود . غیرت و مردانگی نمی گذاشت که او در خانه باشد و خاک عزیز ایران در دست دشمن . شهید علی یوسفی برای‌ بار دوم به سوی جبهه می شتابد ولی این بار در محرم و عاشورای حسینی . شهید به خوبی می داند که عملیات محرم در راه است و خود را چون شهدای کربلا برای شهادت آماده می کند . او می گفت « من نمی توانم بمانم و طاقت بیاورم ، چون انسان وقتی به جبهه می رود به یاد امام حسین ( ع ) می افتد »

 

  • شهید علی یوسفی قبل از عملیات وصیت نامه ای تکان دهنده از خود به یادگار می گذارد و قبل از عملیات شکر فیض شهادت را به زبان می آورد :

« بار خدایا تو را شکر می گذارم که شهادت نصیب من شد »

در شب عملیات محرم در تاریخ ۱۳۶۱/۸/۱۰ نامه ای به برادرش می نویسد و از آن ها می خواهد که نگران نباشید .

« برای ما هیچ نگران نباشید ، چون ما خدا را داریم ، امام زمان ( عج ) با ماست ، سلاح ایمان با ماست . دیگر چرا ناراحت باشیم . چون اسلام خون می خواهد و ما هم باید خون بدهیم »

  • شهید علی یوسفی شجاعانه در عملیات محرم در منطقه موسیان شرکت می کند و یک روز بعد از عملیات در حالی که چون کوه در مقابل دشمن ایستادگی می کند گلوله ای بر قلب مهربان او اصابت می کند و قلب پر درد او را به آرامش الهی می رساند . این سوراخ شدن قلب در روی سینه گواه روشنی بر آن است که شهید یوسفی رو در روی دشمن تیر خورده است نه پشت به دشمن . آری آن تصویر شهید در زمان وداع آخر با آن خنده های شیرین نیز نشان از یک رضایت خاطر شیرینی دارد که فهم آن برای ما کمی دشوار است .