- پایگاه خبری تحلیلی احرارگیل - https://ahrargil.ir -

🌹جمعه های »شهدایی» احرار/ وصیت استاندار شهیدعلی انصاری: دخترم! برسر مستکبرین فریاد زن , نسبت به مستضعفین خاضع باش /در مقابل ناحق هرگز سر تعظیم فرود نیاوردم

گروه ایثارو مقاومت پایگاه خبری تحلیلی احرارگیل [1]؛هرجمعه باشما با شهدائیم،/🌹جمعه های »شهدایی» احرار/ وصیت استاندار شهیدعلی انصاری: دخترم! برسر مستکبرین فریاد زن , نسبت به مستضعفین خاضع باش، در مقابل ناحق هرگز سر تعظیم فرود نیاوردم

بخشی از وصیت نامه:
… و تو ای دخترم کوله بارم را بردوش گیر و فرزند شهادت باش , همرزمان تو در ۱۷ شهریور غوغا بپا کردند و با سمیه ها همراه شدند تو نیز هم چون سمیه از حق پیروی کن و بدان که هیچ مکتبی غیر از اسلام یارای پیاده کردن عدالت اجتماعی را ندارد.

برسر مستکبرین فریاد زن , نسبت به مستضعفین خاضع باش . چیزی ندارم که برای تو باقی بگذارم ولی بدان که عمری را با شرافت زیستم و در مقابل ناحق هرگز سر تعظیم فرود نیاوردم . تو چون کوه استوار باش اگر کشته شدم زهی خوشبختی , برمرده ام گریه مکن شیرزن باش و مقتدر , کوله بارم را برگیر و بقیه راهم را ادامه ده و هیچوقت راه امام را تنها مگذار , اگر همه عدول کردند تنهای تنها به راهت ادامه بده تا در این راه تو نیز بشهادت برسی , از مرگ نهراس چون ترسوها جسارت مبارزه را ندارند.

در مبارزه با ضدانقلابیون (مزاحمین اسلام ) در هر نوعش مبارزه کن دخترم شجاع باش و امیدوارم انقلاب را یاری کنی که خدا یاری کنندگان را دوست دارد ایکاش می توانستم آن چیز را که در قلبم هست با تو بگویم ولی زبانم یارای گفتن و یارای نوشتن را ندارد. برای رسیدن به آگاهی و شناخت قرآن بخوان تا درفهم بدانجا برسی که شک از دل تو زدوده شود و برای رسیدن به شهادت روزشماری کنی , در هر سنگر مبارزه مادرت را نیز همراه ببر.
اماتو ای همراهم (همسر) با مشکلات زمان مدارا کن و مانند سنگ صخره باش بدان اگر شهید شدم زهی سعادت . در هر صورت تو راهی را که راه انقلاب حسین (ع ) هست ادامه ده .

و آنقدر تلاش کن تا به شهادت برسی . از مال دنیا چیزی ندارم که برایت بگذارم ولی با شرافت زیستن را بیادگار گذاشتم که تو نیز آن را ادامه دهی .

و اما همسفرم و دخترم بدانید که مانند امام خمینی بعد از ائمه اطهار کسی را نمی توانی بیابی که چنین بصیر باشد آنهائیکه در راهش نیستندحتما مضمحل خواهند شد.

اگر شهید شدم حتما خدمتش برسید و عرض ادب کنید و اگرمردم در زیر عکس او عکسم را جای دهید که شاید ترشحات روحانی عظیم این مرد بزرگ بر تصویرم , غبار شرف گیرد.

خدا یار و نگهدار همه کسانی باشد که در راه او تلاش می کنند.

اینک بخشی از نامه مورد اشاره:
ای کوچک ضعیف ولی امیدبخش , بدان که چشم روزگار از تمام حرکتت و افعالت عکسبرداری می کند و همه اعمالت روی همگان تصویر زیبا و زشت می گذارد آنچنان سخی و مهربان باش که مهربانان بپای تو افتند و لقمان ها دربان در جود و بخشش تو باشند آنچنان زیست کن که همه از دستت آسوده خاطر باشند و آنچنان برای دیگران شتاب که همه از نبودنت ناراحت باشند…
دخترم همیشه معاشرت و دوستیت با کسانی باشد که راه خدایی را می پیمایند و آنچنان با آنها معاشرت کن که چون حلقه های بهم پیوسته زنجیر پای گیر گناهکاران و یار مظلومان و خصم ظالمان باشید. از آنکس که همیشه در پی تمجید و تعریف توست دوری کن چون اگر طوری زندگی کنی که همه از تو راضی باشند حق و باطل را در هم آمیختی . طوری زیست کن که دوستان خدا یارت باشند و دشمنان او بتو نفرت ورزند. چون اگر عملت دشمنان خدا را راضی کند باید در ایمانت شک نمود. نمی دانم در کدامین زمان ایمانت به ظهور خواهد رسید و نمی دانم که سرنوشتت به کجا خواهد انجامید ولی پدروار به تو می گویم آنچنان باش که زنان اسوه روزگار بودند مانند فاطمه (س ) و زینب فریادرس مظلومین و خصم ظالمین باش و به خانه مظلومین در مقابل آفتاب سوزان زمان سایبان باش و بر سر ظالمین فریاد زن . در مقابل مظلوم متین و موقر باش ولی در مقابل ظالم سکوتت را بشکن و بر سرشان فریاد زن و فریادت را بشیون مبدل کن و شیون را به پیکار و پیکار را به جهاد , و لازم است که در مرحله اول جهاد با نفس را مراعات کنی . که خود بودن و خودپسندی ریشه اعمال نیک را نیز فنا کند. در خاتمه سلامم را به خوبان و درست کرداران با ایمان و نمازگزاران واقعی ابلاغ کنید و طلب دعا که خداوند راه گشاده ما را وسیله و مقاومت ما را محکم کند باشد که انتظار منتظران به پایان رسد. از خداوند عمل صالح و تقوی و ایمان را برایتان خواستارم .

دکتر سمیه انصاری تنها فرزند شهید «علی اخوین انصاری» استاندار شهید کشور  در مصاحبه کوتاهی تمام آنچه که از پدر به یاد دارد شرح می دهد.

در ابتدا از پدرتان برایمان بگویید؟

من فکر می کنم تصویر پدر، برای یک دختر بچه بسیار با اهمیت است. چون به هر حال بچه تحت تربیت پدر و مادر بزرگ می شود حالا دختر بچه ای که پدر ندارد تصویر پدر برایش بسیار مهم تر است. خیلی خوشحالم و با افتخار این مطلب را می گویم تصویری که من از پدرم دارم تصویر یک قهرمان است. پدرم خیلی برایش مهم بود که به فقرا کمک کند و یا اینکه کاری را که انجام می دهد به نحو احسن انجام دهد این قدر عقاید، تفکر و دینش برایش مهم بود که وقتی تهدیدش کردند که یا از گیلان برو و یا اینکه تو را می کشیم حاضر شد به خاطر عقایدش بایستد و تا پای جان خود هم پیش برود، من و مادرم را که عزیزترین ها در دنیا برایش بودیم بگذارد و پای عقاید خود بایستد و دست پیدا کند به آن چیزی که آرمانش بود. این برای من خیلی مهم است واقعا هم به همین صورت است و هر وقت من در جمعی قرار گرفته ام افتخار کرده ام که فرزند چنین شخصیتی هستم.

از اینکه با تمام احترامی که برای پدر قائلید ایشان شما را تنها گذاشت و رفت هیچ احساس ناراحتی در ذهن شما ایجاد نمی شود؟

ببینید کسی که پدرش را در اثر تصادف یا بیماری از دست می دهد شاید یک چنین احساسی بکند که کاش این اتفاق نیافتاده بود و کاش به این صورت نشده بود ولی من فکر می کنم اهداف پدر آنقدر والا و بالا هست که من سعی کنم با کمک مادرم تمام مشکلات را به دوش بکشم ولی پدرم برای آرمان هایم برود. آرمان هایی که بعد از این سی سال تا حدی عینیت آن را می بینم وقتی با آرامش چادرم را به سرم می کنم. وقتی به عنوان پزشک با چادر راه می روم کسی به من متعرض نمی شود. وقتی به بیمارستان می روم و می گویم که یک خانوم دکتری هستم که با چادر می توانم سر کار بیایم نتیجه اصرار پدرم بر آرمان هایش را می بینم.

مطمئنم که اگر شهدا نبودند و خون جوشان را در این راه نمی دادند من و امثال من نمی توانستیم با چادر و با حجاب بر سر اعتقادمان محکم بایستیم. یعنی نه تنها پدرم برای آرمان های این مملکت و این انقلاب رفته قطعا برای آرمان های شخص من هم رفته با خون خودش کاری که من بتوانم حداقل دینم را و آن چیزی را که به آن اعتقاد دارم حفظ کنم.

گویا برای شما نامه هایی نوشته، آیا مخاطب نامه ها شما بوده اید و یا اینکه بعدها احساس کرده اید که مخاطب نامه شما هستید؟ در این زمینه بیشتر برای ما توضیح دهید.

هر پدری که برای دختر سه ساله اش نامه بنویسد به او می گوید که دختر خوبی باش. مادرت را اذیت نکن. شیطنت نکن. به هر حال شرایطی بود که بابا پیش ما نبودند و برای ما نامه می نوشتند. اما این نامه ها واقعا اینگونه نیست. انسان احساس می کند که این نامه باید خطاب به یک نوجوان باشد و یا خطاب به یک خانوم سی چهل ساله باشد. اینقدر محکم و زیبا برای من نامه می نوشتند که الان وقتی من در این سن و سال نامه های ایشان را می خوانم فکر می کنم اگر من بخواهم در این سن و سال برای یک آدم سی چهل ساله نامه بنویسم نمی توانم اینقدر زیبا و با بیان جالب بنویسم.

پدرم کاملا جدی برای یک بچه سه ساله نوشته اند که «اگر همه از راه امام (ره) عدول کردند تو تنهای تنها به راهت ادامه بده». شاید این خیلی عجیب باشد که انسان برای بچه سه ساله اش اینچنین چیزی را بنویسد یا مثلا برای بچه سه ساله اش بنویسد که «اینقدر قرآن بخوان که شک از دلت زده شود و برای رسیدن به شهادت روزشماری کنی.» اول جمله هایش هم سمیه جان بنویسد. حتما دیدشان خیلی فراتر از یک بچه سه ساله بوده، حتما این نامه ها را برای امروز می نوشته اند، حتما نوشته اند تا اگر یک روزی نبود جاده را تا آخر به من نشان دهد.

واقعا این کار را کرده است. نمی گویم که با دو تا نامه که نوشته، همه مراحل زندگی را به من نشان داده ولی قطعا یک راه روشنی را نشان داده است. یک فانوسی را دست من داده است که اگر می خواهی دنباله روی راه من باشی این کار را بکن و اینگونه پیش برو.

شما فکر می کنید که پیام شهید انصاری بعد از چهل سال امروز به چه می تواند باشد؟

به نظر می رسد که در خط ولایت بودن برای ایشان خیلی مهم بود اگر امروز هم ایشان بودند قطعا این را به جوانان امروز هم می گفتند که این انقلاب خیلی راحت به دست ما نرسیده. شاید من و امثال من یاد نداریم که بزرگان چه سختی هایی کشیدند که ما به اینجا رسیدیم اما واقعا خیلی سختی کشیده شد و آنهایی هم که خون ندادند با جان و دل برای این انقلاب سرمایه گذاری کردند قطعا اینکه امروز مادر این شرایط پیرو ولایت باشیم و راه خودمان را درست تشخیص بدهیم و این انقلاب را با جان و دل نگاه داریم به آرمان های آنها قطعا دست پیدا کرده ایم.