- پایگاه خبری تحلیلی احرارگیل - https://ahrargil.ir -

تلخ ترین خاطره ام شهادت سردارحسین املاکی بود در بانی بنوک…

گفت یه آب میوه میخای بهم بدی اینو نگیری بوق کنی که ….!!دیروز تازه از ماموریت کردستان برگشته بود و امروز هم قرابودبه مکه مکرمه عزیمت کنه .می گفت وقتی خبردارشدم که به احرارگیل [1]دعوت شده ام  با همه ی مشغله ای که داشتم ،قبول کردم …

سردارحمزه فلاح(حاج حمزه) را کمتر کسی است که نشناسداز تلاش های درطول دوران دفاع مقدس اش تا مسئولیت هایش در لشکر قدس و سپاه گیلان ، بسیجی ،کم ادعا و دوست داشتنی شاخصه ی همه ی پاسداران است ازجمله حاج حمزه ما….

هنوز هم حاج حمزه در خطمقدم مبارزه است و فرماندهی تیپی را درکردستان قبول کرده که رودر روی سرسپردگان استکبارشبانه روز در پیکاراست

عصر دیروز همزمان با گرامیداشت هفته دفاع مقدس  مهمان قصه ها و دغدغه های شنیدنی اش شدیم زین سبب گفتگوی خودمانی احرارگیل با ایشان  تماماً تقدیم شما راست قامتان…

سردار فلاح چه سالی متولد شدند؟

من 1337/7/23متولد شده ام

IMG_20140923_104117 [2]

در کجا؟

بنده بازار مشترک هستم (با خنده)، پدرم صومعه سرایی و مادرم فومنی ست و خودم هم در یکی از بخشهای صومعه سرا در روستای “دشت میان” متولد شدم.

چندمین فرزند خانواده هستید؟

من الان باید بشمارم، الحمدلله تعداد خانواده مون خیلی زیاده (با خنده)

من پنجمین فرزند خانواده هستم که میشم اولین پسر خانواده.

از چه سالی به مدرسه رفتید؟

آخه سوال سخت سخت میکنید!!(با خنده)، در سال 1343 رفتم کلاس اول ابتدایی دبستان قابوس بندر انزلی محله کولیور.

حال حاضر مدرک تحصیلی شما چیه؟

کارشناسی ارشد مهندسی جغرافیای طبیعی.

از کجا مدرک گرفتید؟

من کارشناسی رو از رشت و ارشد رو از تهران گرفتم.

الان هم مشغول به تحصیل هستید؟

الان هم تازه شروع به تحصیل کردیم.!

IMG_20140923_104145 [3]

مدرک دکتری؟

بله

همین رشته؟

بله البته گرایشش رو عوض کردم، اقلیم شناسی.

محل تحصیل تان الان کجاست؟

اصفهان، نجف آباد.

چه سالی ازدواج کردید؟

1364.

چند تا فرزند دارید؟

4 تا دختر دارم.

حاج آقا اهل ورزش هستید؟

الحمدلله،

بیشتر به جسم می پردازم.

اهل فوتبال چطور؟!

پیگیر هستم اما فوتبال بازی نمیکنم.

خب پس چه رشته ای کار می کنید؟

ورزشهای رزمی بیشتر انجام میدهم.

چه غذایی رو بیشتر می پسندید؟

پلوکباب!!(باخنده)(کمی دست بالا بگیرم خودمو!)

در سپاه چه مسئولیتهایی رو بر عهده داشتید؟

من فقط پاسدار بودم.

از چه سالی فرمانده سپاه کردستان شدید؟

من فرمانده نشدم و هنوز هم پاسدارم و در سپاه بیت المقدس خدمت می کنم.

خب از چه سالی به کردستان رفتید؟

از 10/8/1390 به سپاه کردستان رفتم.

 

شما از چه سالی جبهه رفتید؟

از ابتدای جنگ کم و بیش حضور داشتیم. اولش بسیجی بودیم و بعدش پاسدار شدیم.که بعد از آن با لشکر 25 مازندران و سپس در لشکر گیلان حضور داشتیم بعد هم به عضویت سپاه درآمدم …. البته یک دورانی را هم غیر از لشکر گیلان و مازندران در جایی دیگر سپری کردیم. در غرب کشور در سال 63 در منطقه جوانسر در قرارگاه نجف خدمت میکردم.

IMG_20140923_103410 [4]

در چندسالگی وارد جبهه شدید؟

20 سالگی

زیباترین خاطره شما از جنگ رو برای ما تعریف میکنید؟

زیباترین خاطره م اینه که وارد جنگ شدم در حالی که باورم نمیشد. یادم هست روزی که جنگ شروع شد من تازه دیپلمم رو گرفته بودم که اعلام جنگ کردند. زیباترین لحظه من زمانی بود که وارد جنگ شدم و چیزهایی رو دیدم در جنگ که هیچگاه ندیده بودم، خصوصا از جان گذشتگی ها رو، وقتی آدم ببینه تیر از روبروت داره به سمتت میاد، اصلا ترس نداشته باشی… قبلا فقط در داستانها خوانده بودیم: شجاعت رو، ایثار رو، گذشت رو…

اما اولین روزی که وارد جنگ شدم اینها برایم زیبا بود، یکی اینکه خودم رو محک زدم، خودم باورم نمیشد که خداوند این توفیق رو نصیبم کرده و دیگری اینکه آن لحظه های زیبا رو میدیدم که رزمنده ها چطور از خودشون میگذشتن.

تلخ ترین خاطره شما از جبهه چی بود؟

تلخ ترین خاطره م لحظه ای بود که شهید املاکی به شهادت رسید. در حالیکه ایشون به سعادت رسیده بود اما خب حسین املاکی برای ما هم دوست بود، هم فرمانده بود، هم تکیه گاه بود و هم بزرگتر بود، اصلا حسین املاکی کسی بود که کل گیلان به او افتخار می کرد.

صمیمی ترین دوست و رفیقتون در جنگ و جبهه چه کسی بود؟

صمیمی ترین دوستم در جبهه شهید علی حسین خواه از انزلی بود. که در عملیات محرم در سال 61 ایشان به شهادت رسیدند. روحش شاد

شما از نظر خودتون انسان خوش اخلاقی هستید؟

من سعی میکنم باشم، گاهی اوقات هم نیستم و از خدا خواستم که اینگونه باشم.

از نظر شما جوانهای امروز هم می تونن مثل رزمنده های جنگ از خود گذشتگی داشته باشنه یا نه؟

از نظر من و با توجه به تجربه ای که دارم، نسل جوان امروز، در عین حال که تهاجم است اما یقین دارم در صحنه عمل و بخاطر آن روحیه سلحشوری و ولایت مداری که در مردم ایران و بخصوص در خطه گیلان وجود داره، قطعا صحنه های زیباتری رو می تونن خلق کنن. و اتفاقا همین الان هم همین کار را دارن میکنن، شما این حضور در صحنه جوانان را ملاحظه بفرمایید که چقدر پر نشاط و با چه کثرتی در صحنه ها حضور دارند.

 

چند تا سوال صندلی داغی از شما بپرسیم، میخوایم با این کلمات اولین عبارتی که توی ذهنتون نقش میگیره رو برامون بفرمایید. 

کردستان:

سرزمین مجاهدتهای خاموش

سپاه قدس گیلان:

 فدارکاری  سربازی ولایت

داعش:

کسانی که به دین عمل نمی کنند و فقط اسمش را دارند

پژاک:

مزدوران کشورهای بیگانه و خائنین به ملت کُرد

وحدت:

 امروز  به آن بیشتر  نیاز داریم

پایگاه بسیج:

 مدرسه عشق و مدرسه فدارکاری و امید انقلاب، اسلام و ولایت

مقام معظم رهبری:

عشق همه مردم ایران

احرارگیل:

گیل مردانی که در صحنه انقلاب سینه خود را سپر میکنند برای نظام و انقلاب

کلام آخر:

من این را با تمام وجودم میگویم که کوچک همه رزمندگان هستم، واقعا خودم رو کوچیک همه میدونم، خیال نکنید کسی سردار و مسئول است، اینها اصلا اهمیتی ندارد. یک، اگر فرماندهان من مطالبم رو خوندند بر شاگرد خودشون ببخشند. دو، هر چه داریم از خانواده شهدا داریم و من شرمنده خانواده شهدا هستم، مدتی هم هست که استان نیستم و این فرصت برایم پیش نمی آید که بیایم حتی شاید در طول سال من نتوانم ده، دوازده روز هم در گیلان باشم، در حالیکه خانواده من اینجا هستند اما نمیتوانم به این استان بیایم، و با این اوصاف شرمنده خانواده شهدا هستم.

سه، در این مطالبی که گفتم دلالت بر این نباشه که فقط  بنده رزمنده ام، بنده کوچکترین رزمنده بودم و هستم و جا دارد که همه رزمنده ها از بسیجی و پاسدار که همه شان فرماندهانم هستند از آنها مصاحبه ای گرفته بشه. سرداران واقعی شهدای ما هستند. و از شما هم بابت زحمتهاتون تشکر می کنم.ازشماها صمیمانه تشکر می کنم…

/بخش دوم این گفتگو درآینده نزدیک..