Goroohi (57)

هیچ چیز از ما نمی ماند مگر فریادها

جیب پیراهنی آغشته به خون را گشتند/ نامه ای را که به مقصد نرسید آوردند / نامه مثل جگر تشنه ی تو سوخته بود قفل آن باز نشد هرچه کلید آوردند