شهید داوود عموئیان در سال ۱۳۴۵ چشم به دنیا گشود و در سال ۱۳۶۷ شربت شهادت نوشید. مدت ۲۲ سال چراغ زندگیش در این دنیای مادی و خاکی روشن بود. در سن ۲۱ سالگی ازدواج کرد و در سن ۲۲ سالگی شهید شد.

سر انجام این طائر آسمانی ٬ پس از سال ها رزم بی امان در مقابل دشمنان اسلام در تاریخ ۱۳۶۷/۴/۳۱ در جبهه ی سر پل ذهاب ٬ بر اثر تک مذبوحانه ی رژیم بعث عراق ٬شهد شیرین شهادت نوشید و به آسمانیان پیوست .

همیشه سفارش می کرد که حضرت امام (رض) را تنها نگذارید و در حفظ ارزشهای بدست آمده از انقلاب اسلامی با جان و دل بکوشید .

شهید داود برزگرپور در حالیکه یک هفته به پایان خدمت مانده بود روز یازده خرداد ۶۷ پیکر مطهر و بی روحش در حالیکه فقط یک زخم خونین بر پیشانی داشت به دل خاک تیره سپرده شد

شهیدهادی اسماعیل زاده دوران سربازی را در سپاه لاهیجان به پایان رسانید و پس از حدود یک سال و قبولی در آزمون های ورودی وارد نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران شد و به مدت ۹ ماه در کرج مورد آموزش قرار گرفتند و سپس به عضویت نیروی انتظامی بندر انزلی در آمد.

بزرگترین آرزوی شهید داریوش مردادی قبل از شروع جنگ تحمیلی ادامه تحصیل در رشته مهندسی بود که او با ثبت نام در دانشگاه جبهه سرانجام در تاریخ ۱۳/۷/۵۹ در سر پل ذهاب به همراه سیزده کبوتر عاشق گیلان با سرفرازی کامل و با تقدیم خون خود در دانشگاه الهی پذیرفته شد.

شهید حسینی در سال ۱۳۶۴ برای نخستین بار عازم جبهه ها شد و سرانجام بعد از یک سال و چند ماه دلیری و رشادت در تاریخ ۱۰/۶/۶۵ در عملیات کربلای ۲ در منطقه حاج عمران در ۲۵ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

شهید احمد ابراهیم زاده با توجه به اینکه سن کمی داشت اما با همین سن کم دو مرحله به جبهه اعزام شد، در مرحله اول در عملیات پیروزمندانه بیت المقدس بعنوان نیروی خط شکن شرکت نمود و در همین عملیات بازوی راستش مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت اما مدتی نگذشته بود که عشق به جبهه اسلام مجدداً با تن خسته و مجروح برگشت وسرانجام در مورخه ۶۱/۵/۷ به ندای ملکوتی حق، پاسخ گفت و به فوز عظیم شهادت رسید.

شهید رضا ستایش در کوشک مورخه ۱۱/ ۵/ ۶۱ وقتی که برای حمل مجروحین جنگی به بیمارستان سوار آمبولانس بود توسط مزدوران بعثی با پرتاب بمب به شهادت می رسد و به ندای ملکوتی لبیک میگوید .

فرمانده هوانیروز، از این شهید نقل می‌کند: ـ وقتی پذیرش قطعنامه و آتش‌بس را اعلام می‌کنند، خلبان فرزانه با تأسف می‌گوید: دیدی جنگ تمام شد و ما شهید نشدیم.

شهیدرمضانعلی صالح زاده باشروع جنگ تحمیلی به ماننددیگردوستان به ندای امام وپیرمراد خویش لبیک گفتند وبه سوی جبهه ی نبردحق علیه باطل شتافتند. وبعدازمدت پنج ماه حضوردرجبهه ودفاع ازآرمان های انقلاب اسلامی، سرانجام درتاریخ ۸/۲/۶۷ درمنطقه پاسگاه زیدبه درجه رفیع شهادت نایل آمد.

شهید اسماعیل ماهرویان در شهرستان خشکبیجار بدنیا آمد. وی در خانواده ای روستایی و کشاورز پرورش یافت. تحصیل علم را تا دیپلم ادامه داد و درمدرسه مجابی شهرستان خشکبیجار از توابع رشت. وی بعنوان بسیجی فعال وارد جبهه شد و بعد ها مسئول گردان ۵ اهواز شد و برای رفتن به منطقه شلمچه در خاک دشمن به شهادت نایل گردید. و به آرامگاه جاوید خویشگلزلر شهدای خشکبیجار بهشت فاطمیه آرمید.

در وصیتنامه اش چنین می نویسد: امروز افتخارمان این است که در راه عقیده ای جهاد می کنیم که به حقانیت آن کاملا آگاهیم و غیر از این راهی برایمان نمی ماند که یا پیروز می شویم و یا شهادت

شهید امیر حسین علیزاده ایام زندگی سراسر ماجرایش پس از انتقال خانواده اش به شهرستان صومعه سرا سپری گردید و تا پایان سال دوم راهنمائی در مدارس این شهر به تحصیل اشتغال داشت و همواره شاگردی ممتاز و جدی بود.

شهید یوسفی کفترودی ساده می پوشید و قناعت پیشه بود و در کار مغازه به پدر کمک می کرد مراسم وعظ و سخنرانی و دعای کمیل و توسل و نماز جماعت را دوست داشت.

مادر شهید: به او گفتم آخر پسرم ! عزیز من! آخر از دست شما بچه های ۱۵ – ۱۶ ساله چه کاری بر می آید؟ اصرار می کنی که بایدبروی؟! شهید پاسخ داد : اینگونه نیست!من باید بروم و جبهه به ما نیاز دارد.